جدول جو
جدول جو

معنی نیم کوفته - جستجوی لغت در جدول جو

نیم کوفته(لُ / لِ)
بلغور. جریش. پله کو. نیم کوب. که تمام خرد نشده باشد به کوفتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نیم کوفته
نیم کوبیده
تصویری از نیم کوفته
تصویر نیم کوفته
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غم کوفته
تصویر غم کوفته
آنکه از غم و اندوه فرسوده و درهم کوفته شده باشد، کوفته و فرسوده از غم، غم زده
فرهنگ فارسی عمید
(لَ زَ / زِ کُ)
نیم کوفته، نیم کوب، رجوع به نیم کوفته شود
لغت نامه دهخدا
(لَبْ بَ)
نیم شکفته. غنچه ای که هنوز کاملاً باز نشده است:
لبت گوئی که نیم کفته گل است
می ونوش اندر او نهفتستی.
طیان
لغت نامه دهخدا
(فَرْ زَ)
چیزی که قسمتی از آن سوخته شده باشد. که جزئی از آن سوخته و جزئی سالم باشد. که از آتش آسیب دیده اما به کلی نسوخته و از بین نرفته است: پس مردی از آن ترسایان انجیلی نیم سوخته برگرفت و سوی قیصر رفت. (مجمل التواریخ)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ دَ)
سابیدن. سائیدن
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
سیم کوفته، گل و بته که از نقره بر رکاب و کمر و امثال آن کوفته باشند، نقره کوب، لگام سیم کوفت: و اسبی بلند برنشستی و با بناگوشی و زیربند و پاردمی و ساخت آهن سیم کوفت سخت پاکیزه، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 364)، ده سر اسب تازی بود با زین و افسار از او سی سر با زین سیمکوفت، (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(غَ تَ / تِ)
آنکه یا آنچه غم او را بفرساید ودرهم کوبد. غمزده. کوفته و خسته از غم:
پیش آی و مرا از طلب بوسه تهی کن
وین بار گران از دل غم کوفته بردار.
فرخی.
رجوع به غم شود
لغت نامه دهخدا
(گِرْ یَ / یِ کُ)
نیم کشت. نیم بسمل. مجروح محتضری که رمقی ونیم جانی دارد: لشکر چون پادشاه را نیم کشته دیدند همه راه هزیمت گرفتند. (اسکندرنامۀ خطی).
به آب تیغ اجل تشنه است مرغ دلم
که نیم کشته به خون چند بار برگردد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(غُ غُ کُ)
نیم سوراخ کرده شده. (برهان قاطع). که کار سفتن و سوراخ کردن آن هنوز به پایان نرسیده است:
نخستین ز گوهر یکی سفته بود
یکی نیم سفته دگر نابسود.
فردوسی.
آنچ از او نیم گفته بد گفتم
گوهر نیم سفته را سفتم.
نظامی.
، نیم سفت. (آنندراج). کنایه از سخن ناتمام و سربسته. (برهان قاطع) ، تراوش اندک را نیز گویند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(صَ / صِ کُ)
نیم خفت. رجوع به نیم خفت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیم سوخته
تصویر نیم سوخته
آنچه کخ کاملا سوخته نباشد: (هیزم نیم سوخته)، قطعه ای از پارچه سوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم کوفته
تصویر غم کوفته
آنکه یا آنچه غم او را بفرساید و در هم کوبد غمزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم سفته
تصویر نیم سفته
نیم سوراخ کرده شده، سخن ناتمام و سر بسته، تراوش اندک
فرهنگ لغت هوشیار